سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مهربون..........................................

ارتباطات

رضا فرهادیان
 

74

علی‏رغم این‏که افراد ناآشنا به مبانی دینی، اسلام را بدان متهم می‏کنند که مخالف حضور دختران در اجتماع است، احادیث صریحی داریم که طالب علم و دانش و فراگیرنده آن، چه دختر و چه پسر، محبوب خدایند و برای کسب دانش و کارهای مفید اجتماعی، دختران و پسران می‏توانند با حفظ پوشش و عفاف، به‏راحتی در جامعه ظاهر شوند و به انجام وظیفه بپردازند.
حضور دختر و پسر در اجتماع، با اختلاط دختر و پسر، یکی نیست. روابط اجتماعی به سبکی که دنیای غربْ آن را پذیرفته است و رواج می‏دهد، اختلاط دختر و پسر است و پیامدهای زیانبار آن را نیز می‏بیند و به روی خود نمی‏آورد.
اسلام با اختلاط دختر و پسر مخالف است، نه با شرکت دختر و پسر در مجامع عمومی و علمی با حفظ حریم. آنچه در جامعه اسلامی مذموم است، روابط ناصحیح دختر و پسر در جامعه است، نه حضور فعّال آنها در اجتماع.
از زمان رسول اکرم(ص)، در جامعه مسلمین، غالباً سنّت جاری بر این بوده که حضور دختران و پسران و زنان و مردان در جامعه، با صیانت از قلمروهای شخصی و توأم با پاک‏دامنی و بزرگ‏مَنشی باشد. دختران و پسران و زنان و مردان، هیچ‏گاه از مجالس و محافل عمومی و مساجد، منع نمی‏شده‏اند ؛ ولی همیشه حفظ «حریم» و «حرمت» و «کرامت» و «عفاف»، به عنوان یک اصل در جامعه حکومت کرده و رعایت شده است. رفت و آمد دختران و پسران در مجامع و محافل عمومی و مساجد و حتی کوچه و خیابان و بازار و... به طور مختلط و دوش به دوش نبوده است. روشی که همچنان فرهنگ غالب بر جوامع اسلامی است و به وضوح، با فرهنگ غربی متفاوت است.

آزادی دختر و پسر

اسلام به اهمیت و ارزش فوق‏العاده پاکی و سلامت شخصیّت دختر و پسر و لزوم رعایت حقوق فرد و جامعه در ارتباطها ، نگاه‏ها، شنیدن‏ها و مکالمات مستمر تأکید دارد و به هیچ عنوان راضی نمی‏شود که حریم قُدسی دختر، خدشه بردارد یا پسر از دایره عفت و پاکی خارج شود. امّا دنیای امروز، تحت تأثیر فرهنگ غربی، به نام آزادی (و صریح‏تر بگویم: «آزادی روابط»)، روح پاک جوانان دختر و پسر را سرگردان و گرفتار هیجانات بیهوده می‏کند. آزادی مورد نظر هم به جای این‏که به شکفتن استعدادها و خلاقیت‏ها کمک کند، موجب هدر رفتن نیروها و استعدادهای شاداب جوانی شده و جوانان را از دایره زندگی و اندیشه متعادل، خارج ساخته است.
دختری که از آغوش خانواده بیرون می‏آید، به کجا روی بیاورد که به دام سودجویانی که عواطف پاک و دل ساده و آرزوهای انسانی او را به بازی می‏گیرند، نیفتد و سرنوشت و شخصیّت و سلامتی‏اش به خطر نیفتد؟
برخی از سنّت‏ها و آداب اجتماعی ما که جوانان را از اجتماعی‏شدن، ارتقای شخصیت علمی - فرهنگی و انتخاب گروه همسالان همفکر و همسر مناسب بازداشته‏اند، نه دینی و نه منطقی‏اند ؛ امّا در عین حال، کنار گذاشتن تمامی سنّت‏ها و پذیرش بی‏قید و شرط فرهنگ حاکم بر جهان پیشرفته نیز رفتار عاقلانه‏ای به نظر نمی‏رسد.
فرهنگ غربی، خواسته یا ناخواسته، به نام آزادی و در راه رسیدن به آن، فضای جامعه را ناامن و کانون خانواده را متزلزل نموده است. در
 

75

چنین فضایی، هیجانات کاذب و عطش کامجویی‏ها، فرصت اندیشیدن و خلوت معنوی و لذّت رفتارهای اخلاقی و خویشتنداری‏های عفیفانه را از انسان گرفته است.
در جهان به اصطلاح «آزاد»، علاقه واقعی جوانان به علم و دانش، هر روز، کم‏تر می‏شود و جوانان به کار و حرفه، رغبت نشان نمی‏دهند و از رعایت قوانین و مقررات اجتماعی و انسانی فراری شده‏اند.
در این جوامع، بر اثر بی‏بندوباری‏ها و تلاش‏های دائمی شهروندان برای رسیدن به منافع و رفاه بیشتر و نادیده انگاشتن حریم‏های انسانی و پیام‏های انبیا، هر روز، جنایات تازه‏ای در شرف تکوین است، که عشق‏های دروغین خیابانی و دوستی‏ها و ارتباطهای کوچه وبازاری، تنها نقطه‏های آغاز شمرده می‏شوند.
در جوامع غربی و مقلّد غرب، نسل جوان، هدف بیشترین تبلیغات رسانه‏ای برای مصرف بیشتر محصولات تجاری‏اند (لباس‏های مُدِ روز وماه و سال، لوازم آرایش و خودآرایی، خوردنی‏های جدید، نوشیدنی‏های تازه، فیلم‏ها و آوازهای سبُک یا غیر اخلاقی، موادّ انرژی‏زا و توهّم‏زا و...) بدون آن‏که فرصت انتخاب داشته باشند و یا بتوانند آگاهانه از حلقه و گردونه‏ای که درونش قرارگرفته‏اند، خارج شوند.
در جامعه‏ای که به هیچ اصل اخلاقی یا آرمان غیر مادّی پایبند نیست، همگان قربانی‏اند، مگر آن‏که به شکارچی تبدیل شوند. بدین ترتیب، روشن است که روابط آزاد، لازمه اقتصاد آزاد است. برای این‏که همیشه در جهان، حرف اوّل را در تولید بزنند، باید جهانیان را به مصرف کنندگان دائمی محصولات ارزشمند یا بی‏ارزش خود تبدیل کنند و شکسته شدن حریم‏ها (حریم خانه، حریم خانواده، حریم شخصی، حریم سنّت‏های اخلاقی و ملّی و...)، گام نخست در ترویج محصولات و تربیت نسل تخدیر شده و مصرف کننده است. نسلی که در گام بعدی، چه نظامی باشد و چه نباشد، به عنوان سرباز غرب و فرهنگ غربی، در برابر تمام آنها که استقلال و عزت خود را پاس می‏دارند، خواهد جنگید!
اکنون بنگرید که در جوامع غربی و کشورهای تحت نفوذ آنان، الگوهای دخترها و پسرها، چه کسانی هستند؟ آیا افراد عالم و دانشمند و متفکّر و هنرمند واقعی‏اند یا هنرپیشه‏های جلف و فاقد ابتکار و بی‏اندیشه‏ای که تنها ظاهری جذّاب دارند؟ آیا این روند، سقوط اخلاقی و دلیل انحطاط و موجبِ سرگردانی و بدبختی نسل جوان دختر و پسر یک جامعه نیست؟ آیا متفکّران و مربّیان بزرگ غرب در دهه‏ها و سَده‏های گذشته، با آن همه مبارزات پیگیر و تحمّل آن‏همه رنج، چنین فضای فرهنگ‏سوز و مادّیت‏زده‏ای را آرزو کرده بودند؟ و آیا شایسته است که ما به جای تصحیح و ارتقای فرهنگ خویش، خود را به چنین فضای وهْم‏آلودی بسپریم؟

حریم

جامعه دینی، در روابط اجتماعی خود، توجهی ویژه به حصار عفاف و حریم شخصی دختر و پسر دارد. روش اسلام، این است که انسان، معتدل و متعادل زندگی کند و از هر افراط یا تفریطی به دور باشد. خداوند نیز مسلمانان را «امت متعادل» می‏نامد (1).  و افراد اجتماع را به روش صحیح زندگی فرامی‏خواند و در مقرّرات خود، همه جنبه‏های نیاز دختر و پسر را در نظر می‏گیرد. از جمله، دختران را تا حدودی که منجر به زیان‏دیدن و انحراف آنها نشود، از شرکت در اجتماع، نهی نمی‏کند.
رسول خدا(ص) به برخی از زنان اجازه می‏دادند که حتی در
 

76

جنگ‏ها برای امداد و کمک به مجروحان و سربازان، شرکت کنند و در تاریخ اسلام، نمونه‏های بسیاری برای مشارکت زنان و دختران در فعالیت‏های اجتماعی ذکر شده است. روشن است که رعایت حریم‏ها از سوی زنان و مردان، تضمین لازم برای دوام چنین مشارکتی است و حضور زنان و دختران در فضاهای عمومی یک جامعه، مشروط به صلاحیت اخلاقی و متانت مردان و پسران آن جامعه است.

روابط آزاد

اسلام به خطراتِ ناشی از روابط به اصطلاح «آزاد» دختر و پسر کاملاً آگاه است و نهایت مراقبت را در روابط و برخوردهای دختران و پسران دارد، تا حدی که منجر به انحراف و فساد نشود و طرفدار مشارکت دختران و پسران در جامعه به شکل معقول و با حفظ حریم است.
اسلام، در عین این‏که اجازه شرکت در محافل، مدارس، دانشگاه‏ها، مساجد و... را به جوانان دختر و پسر می‏دهد، دستور می‏دهد که به صورت مختلط نباشد و محلّ نشست و برخاست‏ها از یکدیگر جدا باشد.
پیامبر اکرم (ص) در زمان زندگی خویش دستور دادند که درِ ورودی زنان به مسجد از درِ ورودی مردان، جدا باشد. و نیز نقل شده است که پیامبر اکرم (ص) آن زمان که مسجدشان یک در داشت، فرمودند که شب هنگام که نماز تمام می‏شود، نخست خانم‏ها از مسجد خارج شوند و بعد، مردها. پس می‏بینیم که در روزگار پیامبر(ص) نیز زنان در کنار مردان، در صحنه‏های اجتماعی از جمله مساجد، و حتّی ساعتی از شب گذشته، حضور دارند ؛ امّا عمداً از زمینه‏های پیدایش کشش‏های جنسی، تا نهایت ممکن، کاسته می‏شود.
راهنمایی‏هایی که در احادیث و آیات برای حریم گرفتن دختر از پسر و زن از مرد در ارتباطات و روابط اجتماعی بیان شده است، بیانگر این حقیقت است که از نظر روانی - تربیتی، رها کردن دختر و پسر در فضای جذّابیت و کشش متقابل در مناسبات و روابط، سخت زیانبار است و بلکه پُل یا گردنه‏ای است که پهلوان‏ها نیز در آن می‏لغزند. با این مبنا، دعوت به روابط آزادتر و کسب تجربه از خلال آنها، خدمتی به جوانان محسوب نمی‏شود ؛ بلکه آنها را از رسیدن به آرامش و ثبات از طریق تشکیل خانواده و وفاداری به آن، دورتر می‏سازد.
آنچه که اسلام به صورت یک توصیه اخلاقی در مورد جامعه مدنی ابراز می‏دارد، این است که اجتماع مدنی، تا حدّ ممکن، غیر مختلط باشد. در مدینة النبی شرایطی فراهم گردید که روح آدم‏ها بال و پر گرفت و جوانان در جوّی سرشار از آگاهی و مسئولیّت، با داشتن فرصت انتخاب و حقّ ارضای طبیعی و کنترل غرایز، رشد کردند و خویشتنداری و عفاف، زمینه‏ساز ظهور چهره‏های فکری و معنوی برجسته‏ای در میان آنان گردید.
در شرایط مساعد فکری - معنوی که حریم دختر و پسر رعایت شود و جوان، مجال اندیشیدن و انگیزه و امکان به کمال رسیدن داشته باشد، گل‏های زیبایی همچون یوسف(ع) و مریم(ع) می‏رویند؛ امّا در جوامع به اصطلاح «آزاد»، به خاطر همه‏جایی شدن کشش‏ها و انگیزش‏های جنسی و خروج روابط جنسی از حریم خانواده (یعنی نظام اخلاقی ارضای این غریزه)، ما کم‏تر شاهد ظهور چهره‏های خویشتندار و پاکدامن هستیم.
چه لزومی دارد که در جامعه و محافل آموزشی و دانشگاهی و اجتماعات عمومی و در جریان فعالیت‏ها و تلاش‏های فردی و اجتماعی، دختران و پسران، به اصطلاح: «دوش به دوش» (یعنی عملاً با تداخل حریم‏های شخصی)، فعالیت‏های خود را انجام دهند؟ آیا اگر همین تلاش‏ها با حفظ حدّ اقلّی از فاصله انجام پذیرد، نقصی در کار و اُفتی در فعالیت‏ها حاصل می‏شود؟
این یک واقعیّت است که در جریان فعالیت‏های اجتماعی، تداخل قلمروهای شخصی دو جنس، آنها را از کار و تولید و فعالیت، باز می‏دارد. و این، در مورد جوانان، بیشتر صادق است ؛ چرا که در میان آنها به خاطر قوی‏تر بودن غریزه و سرعت هیجان، خیلی زود، پای جنسیّت به عرصه کار و تولید و تلاش فکری، باز می‏شود ؛ چیزی که در جمع زنان و مردان دارای خانواده و پایبند به آن، کم‏تر و دیرتر اتّفاق می‏افتد.
نگاهی گذرا به پژوهش‏های روان‏شناسی - تربیتی و بولتن‏های «روان‏شناسی کار» و آنچه هم اکنون در کارخانجات و مدارس و متروهای اروپا و ژاپن و... در حال فراگیر شدن است (یعنی فاصله‏گذاری مناسب میان دو جنس، بر اساس خواست خود آنها و حتّی به مقدار پیشنهادی خودشان)، تأییدی بر مدّعای ماست.

معیارهای اخلاقی برای معاشرت

الف) در نگاه

رسول اکرم (ص) به حضرت علی(ع) فرمود: «ای علی! نگاه اوّل، برای توست چرا که ابزار شناخت است؛ امّا نگاه دوم به زیان توست». (2) حقیقتْ این است که در مناسبات و روابط اجتماعیِ دختر و پسر، پیشنهاد دین و اصل اخلاقی، ترک نگاه‏های شهوانی دختر و پسر به یکدیگر و پرهیز از لذّتجویی‏های بی‏ضابطه و بازی‏کردن با عواطف یکدیگر است.
جوانی که چشمش به جنس مخالف می‏افتد و احیاناً از وی خوشش می‏آید، می‏خواهد که برای بار دوم نیز به وی نگاه کند و لذّت ببرد. نوبت اوّل، چون نگاه و تلذُّذ غیر عمدی است، مانعی ندارد ؛ ولی نوبت دوم، چون به قصد لذّت بردن از دیگری و بهره‏جویی از سرمایه دیگری است ، جایز نیست.
امام صادق(ع) فرمود: «نگاه کردن به نامحرم، تیری زهرآگین است که از ناحیه شیطان پرتاب می‏شود».(3)  و «چه بسیارند نگاه‏های کوتاه و لذّت‏های زودگذری که بعدها حسرت‏ها و تأسّف‏های طولانی درپی خواهند داشت!». (4) با همه این مرزبندی‏ها و سفارش‏های خیرخواهانه، در اسلام، نگاه کردن دختر و پسر به یکدیگر و گفتگوی آنها، چنانچه به قصد خواستگاری و ازدواج (یعنی رفتن به سمت تشکیل کانون خانواده و رسیدن به ثبات و آرامش) باشد، مانعی ندارد.

ب) در پوشش

پوششی که اسلام برای دخترها مقرّر کرده است، بدین منظور نیست که جلوی فعالیت‏های اجتماعی آنان را بگیرد و از خانه بیرون نروند. پوشش دخترها در اسلام، این است که دختر در معاشرت خود با پسران، بدن خود را (بجز صورت و دست‏ها) بپوشاند و به جلوه‏گری و خودنمایی نپردازد.
حقیقت، این است که در مسئله پوشش که در روابط دختران و پسران در جامعه به عنوان یک عامل مؤثّر مطرح است، یک پرسش
 

77

جدّی پیش روی ماست: آیا برای خودِ دختر، بهتر است که پوشیده (به معنای واقعی آن) در اجتماعْ ظاهر شود، یا نیمه عریان؟ آیا با توجه به احساسات و کششی که دختر و پسر به یکدیگر دارند و با آسیب‏پذیری جدّی عاطفی و محدود بودن قدرت طبیعی دخترها در دفاع از خویش و حریم خویش، باید هر پسری حق داشته باشد که از هر دختری در هر محفلی حدّاکثر تمتّعات را (بجز یک مورد خاص) ببرد یا نه؟ چرا مردان باید آزاد باشند تا همچون کالا به زن بنگرند؟ آیا همین نگرش نیست که نظام خانواده را در غرب، متزلزل کرده است؟ راه حل چیست؟
اسلام با وضع نمودن نوعی مقرّرات برای پوشش، حفظ سلامت جسم و جان فرد و روح جامعه را تضمین کرده است. به این ترتیب، حجاب زن، حقیقتاً مصونیت‏بخش و پاسدار حریم اوست. مگر نه این‏که: «هر آنچه دیده بیند، دل کند یاد»؟
در آیین اسلام، پسران فقط در موقعی که تشکیل خانواده دادند و آگاهانه انتخاب کردند و مسئولیت پذیرفتند، در کانون گرم و صمیمی خانواده است که می‏توانند با دختر(به عنوان همسر قانونی خود)، پیوند کامیابی برقرار کنند. قبل از آن، نباید فکر و ذهن هیچ دختر یا پسر جوانی به این موضوع، مشغول باشد و مانع فکر و تحصیل و کارهای زندگی او و دیگران شود.
در جامعه اسلامی، هر نوع کامجویی بدون قبول مسئولیت یا کامیابی هیجانی و بدون تعقّل و تفکّر و انتخاب، اساساً ناپسند شمرده می‏شود ؛ اصلی که اتفاقاً به تازگی در روان‏شناسی جدید غرب نیز به صورت جدّی مطرح شده و مورد توجه قرار گرفته است.
پس می‏توان گفت که اسلام، نه‏تنها به دختران و پسران جوان به چشم موجوداتی خطرناک که باید محدود شوند، نمی‏نگرد، بلکه حتّی غریزه جنسی را نیز در راه تشکیل خانواده و استمرار نسل و آرامش و شادابی (یعنی بهداشت روانی فرد و جامعه) به کار می‏گیرد.
جوان، سرشار از استعدادهاست و غرایز مختلف او (حقیقت‏جویی، علم‏خواهی، زیبایی‏طلبی، آفرینشگری، و...) همگی نیرومندند. کدام انسان خردمندی می‏پذیرد که تمامی این غرایز، در پای غریزه جنسی قربانی شوند؟ اگر بپذیریم که آزادی روابط دختر و پسر، بهداشت روانی آنها و کل جامعه را به خطر می‏اندازد و انضباط اخلاقی آنها و کل جامعه را مختل می‏سازد، ناگزیر باید به سطحی از محدودسازی روابط، تن در دهیم ؛ محدودیت‏هایی که برای افراد سالم جامعه، یک انتخاب عاقلانه‏اند و برای بیماران هوس، یک اجبار، تا نتوانند آزادانه از دیگران بهره‏کشی کنند و روح و جسم دیگران را بیازارند.
اوّلین فایده‏های این روش، امنیت فضای خانواده و اجتماع، ارتقای موقعیّت زنان و دختران، شکوفایی استعدادهای مختلف جوانان، و... اند که مهم‏ترین نشانه‏های «بهداشت روانی» یک جامعه محسوب می‏شوند که زمینه لازم برای تولیدات فکری و صنعتی و توسعه ابعاد مادّی و معنوی جامعه است.

ج) در اندیشه و قلب

نبودن حریم بین دختر و پسر، و آزادی در معاشرت‏ها، هیجانات و التهاب‏های جنسی را افزایش می‏دهد و با خارج کردن میل جنسی از تعادل و مسیر طبیعی‏اش، آن را به صورت یک عطش روحی و یک خواست سیری‏ناپذیر و اشباع نشدنی در شکل و تنوع فراوان درمی‏آورد.
غریزه جنسی، غریزه‏ای نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشتری بدهد، آتش آن، شعله‏ورتر می‏گردد و نه خاموش‏تر. مثل افراد آزمندی که هرچه پول بیشتری به دست بیاورند،
 

78

حریص‏تر می‏شوند.
تاریخ از آزمندی‏های جنسی، بسیار یاد می‏کند. پادشاهان، از نظر حسّ تصرّف و تملّک زیبارویان، در هیچ نقطه‏ای متوقف یا سیراب نشده‏اند. صاحبان حرمسراها، هر روز در پی شکارکردن شکار دیگری برای خود بوده‏اند.
اسلام به قدرت شگرف این غریزه، توجه کامل کرده و هشدارهای زیادی درباره خطرناک بودن نگاه جنسی بی‏ضابطه و خلوت کردن پسر و دختر با هم و معاشرت‏های کنترل نشده آنان می‏دهد و از طرفی تدابیری برای تعدیل و رام کردن این غریزه اندیشیده است و برای هر یک از دو جنس، تکلیف‏ها و مقرراتی معین نموده است.
به عنوان نمونه، قرآن کریم می‏فرماید: «به مردان بگو چشم‏ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشم‏ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند».(نور، آیه 31)
آیین ما از ما می‏خواهد که اندیشه‏مان را هوس‏آلود نکنیم، خیال گناه را در ذهن خود نپروریم، به نامحرمانْ خیره نشویم و دزدانه نگاه نکنیم، به قصد لذّت‏های جنسی به نامحرمی ننگریم و با چنین قصدی به معاشرت‏های اجتماعی قدم نگذاریم.

د) در گفتار

شنیدن صدای دختر برای پسر، در صورتی که قصد لذّت‏بردن و خوش‏آمدن در کار نباشد، اشکالی ندارد. در عین حال، بر اساس همان اصلِ «روابط حدّاقل» که گفتیم، مادام که ضرورتی در کار نباشد، ترک آن، عاقلانه‏تر است.
برای دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسری، صدای خود را نازک کند و به نحوی با عشوه و اطوار، سخن بگوید. خدای متعال در قرآن، به زنان می‏فرماید: «در حرف زدن، صدا را نازک و مهیّج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد»(5) و امام علی(ع) می‏فرمود: «به دختران جوان، سلام نمی‏کنم که مبادا پاسخ آنها دلم را به لغزش افکند». (6)

ه) در رفتار

احتیاطها و توصیه‏های دین مبین اسلام، مبنی بر دور نگه‏داشتن و فاصله داشتن دختران و پسران نامحرم از یکدیگر، صرفاً به خاطر حفظ سلامت روحی اجتماع و پاکی خانواده و عزت و شرف و تعالی آحاد شهروندان است تا حتی برای لحظه‏ای، فکر آلوده به ذهن پسر و دختر عفیف، راه نیابد و افکار آنها مشغول به مسائلی که وقت آن نرسیده است، نشود.
روح جوان، فوق‏العاده تحریک‏پذیر است. اشتباه است که گمان کنیم تحریک‏پذیری روح انسان، محدود به حدّ خاصی است و پس از آن، آرام می‏گیرد. همان قدر که انسان از رسیدن به جاه و مقام و ثروتْ سیر نمی‏شود، در میل جنسی(سِکس) نیز چنین است.
در محیطهای آزاد و باز، هیچ پسری از تصاحب زیبارویان و هیچ دختری از متوجّه کردن پسران به خود و تصاحب قلب آنان سیر نمی‏شود. از طرفی، هوس، در هیچ نقطه‏ای توقف نمی‏کند و تقاضای نامحدود انسان، خواه ناخواه، انجام ناشدنی است و امکان برآوردن همه خواسته‏ها هیچ‏گاه برای بشر، میسّر نیست.
دست نیافتن به آرزوها و هوس‏ها، در جای خود، منجر به اختلالات روحی و بیماری‏های روانی می‏گردد. به محیطهایی که بی‏بند و باری در آنها زیاد است، بنگرید. خواهید دید که در آن محیطها، آمار بیماری‏های روانی و مشکلات روحی، بالاست. شاید مهم‏ترین علت، همین آزادی جنسی و تحریکات فراوان روانی است که به وسیله عکس‏ها، مجلّات، فیلم‏ها و سی‏دی‏ها و محافل مختلِط تفریحی و حتّی در کوچه و خیابان و تبلیغات کالاها و مُدها و... دامن زده می‏شود و غالباً بی‏پاسخ می‏مانَد ؛ چرا که تخلیه جسم و روان از این هیجانات فزاینده، عملاً ممکن نیست و بدین ترتیب، پیری زودرس و روان‏پریشی و اختلالات روحی دیگر، پیامدهای طبیعی آن فضا هستند.

چرا دخترها بیشتر باید خود را بپوشانند؟

یافته‏های روان‏شناسی نشان می‏دهند که توسّل به خودنمایی و خودآرایی، بیشتر در بین دخترانْ رواج دارد. همچنین تجربه بشری نشان می‏دهد که در تصاحب قلب‏ها، پسر، شکار است و دختر، شکارچی! همچنان که در تصاحب جسم و وجود مادّی، دختر، شکار است و پسر، شکارچی! میل دختر به خودآرایی، از این حسّ شکارچی‏گری او ناشی می‏شود که خداوند برای هدف متعالی «پیوند همسری» در طبیعت و سرشت او نهاده است.
کم‏تر اتفاق افتاده است که پسران، لباس‏های بدن‏نما و آرایش‏های تحریک کننده به کار ببرند. بعضی از دختران، بیشتر به حکم طبیعت خاص خود، می‏خواهند دلبری کنند و پسر را دلباخته خود سازند. این
 

79

ویژگی، البته فرصت تفکّر و انتخاب عاقلانه را از طرفین می‏گیرد.
بنابراین، می‏توان گفت که انحراف برهنگی، از انحراف‏های مخصوص دختران یا غالب در آنهاست و لذا دستور پوشش هم برای آنان و به اقتضای طبیعت لطیف آنان، سختگیرانه‏تر است.
کسانی گفته‏اند که اگر پسران و دخترانْ آزاد باشند، اشباع می‏شوند و عطش آنها کم‏تر می‏شود ؛ امّا تجربه جوامع گوناگون، نشان داده است که این چنین نیست. مگر چشم‏چرانی‏ها و روابط غیر قانونی و خشونت علیه زنان و ناامنی فضاهای اجتماعی برای دختران و... در جوامع آزاد غربی، کم‏تر شده است؟ جسم سالم و روح زیبا و شخصیّت مطلوب اجتماعی، گوهرها و سرمایه‏های دختران و پسران جوان‏اند. کدام انسان خردمندی بهترین سرمایه‏های خویش را در معرض استفاده هر کس و ناکس قرار می‏دهد؟
علّتِ بیشتر بودن پوشش قانونی دختران در جامعه و فرهنگ ما، منع کامجویی جنسی از آنان است که قطعاً به دوام بیشتر کانون خانواده و صمیمیت و محبت و دلبستگی بیشتر آنها در زندگی مشترک آینده‏شان خواهد انجامید.
دختر و پسری که قبل از ازدواج، عفیفانه‏تر زیسته‏اند و ازدواجشان نخستین تجربه آنها در هرگونه رابطه جنسی است، خوش‏بخت‏تر زندگی می‏کنند. پس در واقع، دختران، با رعایت حدود پوشش، به سلامت زندگی آینده و سالم‏تر ماندن همسر آینده خود، کمک کرده‏اند و البته چنین خویشتنداری و عفافی از سوی پسران نیز تضمین خوبی برای زندگی آینده خود آنهاست.
شاید یک علّت این‏که جوانان امروز در جوامع غربی از ازدواج، گریزان هستند، همین باشد ؛ زیرا آنان ازدواج را برای خود، یک محدودیت می‏دانند و اکثر کامجویی‏های آنها در غیر محیط خانواده و در غیر کادر رسمی و در جریان معاشرت‏های آزاد و در محیطهایی غیر از خانه انجام می‏پذیرد. طبیعی است که برای چنین کسانی، ازدواج، آغاز محرومیت است. برخلاف فرهنگ اسلامی که در آن، ازدواج جوانان، پایان محرومیّت و آغاز یک زندگی نوین و نیز کانون محبّت و فضایی برای کمالجویی و پیشرفتِ دوشادوش است. برای رسیدن به چنین سعادتی است که اسلام، به صورتی جدّی، مسلمانان را از دوستی با جنس مخالف، نهی می‏کند.

آیا پوشش دختران، مانع رشد آنها نیست؟

پوشش مطلوب اسلام (بدون آن‏که بر نوع خاصّی از پوشش، اصرار بورزیم)، برای دختر، مانع هیچ‏گونه فعالیت فرهنگی و یا اجتماعی و اقتصادی و سیاسی نیست. آنچه موجب به‏هم ریختگی جامعه و فلج شدن نیروهای فعال اجتماع می‏گردد، آلوده‏شدن محیط کار و تحصیل و...، با آزاد گذاشتن لذّتجویی‏ها و چشم‏چرانی‏های مردان و میدان دادن به عشوه‏گری‏ها و خودنمایی‏های دختران در محیط عمومی است.
اگر در محیط دانشگاه، دختران، بدن خود را بپوشانند و هیچ‏گونه آرایشی نداشته باشند، بهتر درس می‏خوانند، فکر می‏کنند و به سخن استادْ گوش می‏دهند، یا وقتی که در کنار هر پسری یک دختر آرایش کرده و با وضع نامتناسب (با کلاس و درس)، نشسته باشد؟ انصافاً کدام روش، التهاب را در دختران و پسران، کاهش می‏دهد و به نفع آنهاست؟ و عقل، کدام را تصدیق می‏کند؟
آیا اگر پسران ما در خیابان و کوچه و بازار و مدرسه و اداره و کارخانه و... با رفتارهای فریبنده و سخنان و وعده‏های شعارگونه و غیر واقعی، دائماً در صدد یافتن دختران پاک و ساده و صمیمی جامعه باشند و هر بار، با فرو نشستن عشق‏های سطحی و خامشان به دیگری رو کنند، آرامش و امنیّتی برای دختران ما خواهد ماند؟
به تجربه ثابت شده است که هر محیطی که در آن، رفت و آمد و آمیزش کم‏تری میان دو جنس بوده و پوشش صحیح و حریم خصوصی افراد رعایت شده، در آن‏جا، پسرها و دخترها هم احساس آرامش بیشتری داشته‏اند و در کار و تحصیل، موفق‏تر بوده‏اند.

عفاف، مصونیت است

تقریباً در تمامی فرهنگ‏ها و جوامع، دختر، هر اندازه متین‏تر و با وقارتر و عفیف‏تر حرکت کند و خود را پوشیده‏تر نگه دارد و کم‏تر در معرض تماشای بیگانگان قرار گیرد، بیشتر مورد احترام و ارزش پسر است. حتی افراد بی‏بندبار هم هنگامی که سر عقل می‏آیند و می‏خواهند تشکیل خانواده بدهند، برای گزینش همسر، به دنبال دختری پاک و عفیف که تا قبل از آن با هیچ پسری رابطه نداشته باشد، می‏گردند.
اصولاً افراد پاک و عفیف که به عفاف، شناخته شده‏اند، از دسترس آزاد افراد منحرف و آلوده، به دور هستند. قرآن می‏فرماید: «رعایت حریم عفاف (در روابط اجتماعی) از سوی زنان، برای این است که به عفاف و پاکی شناخته شوند و از آزار و اذیت بیماردلان، به دور باشند». (احزاب، آیه 59)
خودنمایی یا عرضه کردن خود به نامحرمان، از عزّت و شُکوه دختران می‏کاهد و علاوه بر آن‏که زمینه را برای نفوذ افراد آلوده و ارتباط با آنان فراهم می‏سازد، پسران جوان را که باید مظهر اراده و فعالیت و شجاعت و مردانگی و تصمیم باشند، به افرادی هوسباز، چشم چران و لوده و بی‏اراده و ضعیف، تبدیل می‏کنند.
البته اگر دختران در روابط اجتماعی خود در اجتماعات عمومی لباس ساده بپوشند، کفش ساده به پا کنند و با چادر یا مانتو و روسری مناسب به مدرسه و دانشگاه بروند، قطعاً خودشان هم آرامش روانیِ بیشتری خواهند داشت و بهتر درس می‏خوانند.
چه‏قدر خوب است که دختر جوان مسلمان، در اجتماع، آن‏چنان رفتار کند که علائم عفاف و وقار و سنگینی و پاکی از او هویدا باشد و به این صفات، شناخته شود. تنها در این صورت است که بیماردلان (که به دنبال شکار می‏گردند) از او مأیوس می‏شوند.
این، تقریباً یک اصل همیشگی است که پسران ولگرد، به دنبال دختران جِلف و سبک و خودنما می‏گردند. این‏گونه دختران، گویی وضع لباس و پوشش، راه رفتن و سخن گفتنشان، معنادار است و به زبان بی‏زبانی می‏گویند: به من توجه کن! به‏سوی من نگاه کن! مرا تعقیب کن! و... درحالی‏که عفاف و رفتار و حرکات سنگین و با وقار دختر دیگر، می‏فهماند که دست تعرّض از این حریم، کوتاه است و هیچ پسری جرئت نمی‏کند به او تعرّض یا بی‏احترامی کند.
دختران خوب جامعه ما، انصاف دهند که آیا حقیقت، جز این است؟

1.  سوره بقره، آیه 143.
2.کتاب من لا یحضره الفقیه، ج 4، ص 19، ح 4971 .
3. همان، ص 18، ح 4969 .
4. الکافی، ج 5، ص 559
5.  سوره احزاب، آیه 32 .
6. الکافی، ج 2 ، ص 648.


ارتباطات (2)

شکل رفتار با جنس مخالف‏

علی زینتی

ترم اول هستم و تازه با محیط دانشگاه آشنا شده‏ام. لطفاً درباره رابطه دختر و پسر در دانشگاه و شرایط آن برایم توضیح دهید.

همان‏گونه که خود می‏دانید، تاکنون در محیط تحصیلی کمتر با جنس مخالف برخورد داشتید. در مقاطع تحصیلی قبلی، یعنی دوره دبستان، راهنمایی و دبیرستان با فضای آموزشی مختلط مواجه نبودید و زندگی آموزشی شما فارغ از حضور جنس مخالف بود و در این محیطها، تعامل و برخوردی با جنس مخالف نداشتید. شاید محیط دانشگاه، اولین تجربه برخورد مستقیم و بی واسطه شما با جنس مخالف است. بر این اساس، با شکل این نوع ارتباط و پیامدهای مثبت و منفی و راهکارهای کنار آمدن با این پدیده، آشنایی ندارید. پر واضح است که همین نا آشنایی می‏تواند موجب خسران و ضرر آموزشی گردد و ممکن است که به جای سود علمی و آموزشی، ضرر اجتماعی، اخلاقی و حیثیتی نیز به شما تحمیل کند و بدون قصد و برنامه قبلی، شما را از هدف دور کرده، به سمت انحراف‏های پیش‏بینی نشده ببرد. بر این اساس، آگاهی از مواجه صحیح با این پدیده و ارتباط سالم و صحیح داشتن با جنس مخالف و شناخت از شرایط، آداب و مقررات این نوع ارتباط و برخورد با این پدیده برای شما لازم و ضروری است. از این رو، به منظور روشن‏گری، نکاتی را تقدیم می‏داریم:

اما قبل از پرداختن به جزئیات مورد نظر توجه شما را به یک نکته اساسی جلب می‏کنیم که کلید ارتباط با تمام انسان‏ها را در تمام محیطها در دستتان می‏نهد.

انسان، هرگز بی‏ارتباط با دیگران زندگی نکرده است و اگر چه سطح و نوع ارتباطها تنوع می‏پذیرد، ولی ارتباطات انسانی، هیچ‏گاه قطع نشده است؛ زیرا برای آدمی، ارتباط با همنوع یک ضرورت است. نوع و کیفیت ارتباط را اهداف و اغراض ما تعیین می‏کند. به این سبب، گاهی ارتباط آموزشی است، گاهی اقتصادی، گاهی فرهنگی و برخی اوقات اجتماعی. هدف یک ارتباط، در قالب پیام مبادله شده، فراهم می‏شود و به دست می‏آید. افزون بر آن که هر نوع ارتباطی، شرایط خاص خود را دارد که باید رعایت گردد تا ارتباط به هدف خود برسد. یک مجموعه دارای اصول و قواعدی کلی است که باید در تمام ارتباطها رعایت گردد. یکی از این اصول، این اسم که هرگز ارتباطها نباید با همدیگر همپوشی و تداخل نمایند؛ یعنی در ضمن یک ارتباط، نباید هدف گم شود. پیام مبادله شده که معین کننده نوع ارتباط است، باید محدود و منحصر به همان نوع ارتباط باشد؛ مثلاً در ضمن یک ارتباط اقتصادی نباید ارتباط خانوادگی و پیام خانوادگی مبادله شود. این تداخل، موجب ضرر به هر دو نوع ارتباط خواهد شد و هر دو را از اهدافشان دور می‏سازد و همچنان که اگر در ضمن ارتباط آموزش، حواس شما متوجه مطالب دیگر شود، موجب افت کیفیت آموزش می‏شوید. در ارتباط دیگر نیز تداخل پیام‏ها، موجب افت سطح ارتباط می‏شود. پس باید به اصول ارتباطهای انسانی پای بند بود تا بتوان به اهداف ارتباطها دست یافت.

شاید توجه دارید که علت اصلی حضورتان در دانشگاه - همان گونه که از نام این محیط پیداست - تحصیل دانش و علم است و نه تحصیل چیز دیگر؛ از این رو، ارتباط اساسی و اصلی شما با تمام افراد در این محیط، یک ارتباط آموزشی است و اگر ارتباط دوستی یا اقتصادی و... برقرار شود، در مسیر تکمیل ارتباط آموزشی و یا مقدمه‏ای جهت رسیدن به اهداف آموزشی است. اگر در دانشگاه در پرتو یک ارتباط اقتصادی، لوازم التحریر، فیش غذا، لباس و... تهیه می‏کنید، همه برای تأمین اهداف آموزشی و تحصیل علم و دانش است. هر رفتار و یا ارتباطی که شما را از این هدف دور کند، آفت زندگی دانشجویی و انحراف از مسیر ارتباط آموزشی تلقی می‏شود.

هر ارتباط دیگری غیر از ارتباط آموزشی، فقط یک عامل مزاحم است و باید آنها را از مسیر زندگی دانشجویی خود حذف کنید تا بتوانید به اهداف علمی و معرفتی خو نایل آیید.

پس از دیدگاه تعلیم و تربیت، ارتباط با جنس مخالف، یک عامل مزاحم است و در اولین گام، سطح تمرکز شما را کاهش می‏دهد. کافی است یک پیام غیر آموزشی از جنس مخالف نظر شما را به خود جلب نماید تا ساعت‏ها فکر و ذهن شما را به خود مشغول سازد. توجه دارید که تا کنون تنها با تکیه بر دیدگاه تعلیمی و تربیتی، به بررسی این پدیده پرداخته‏ایم و نتیجه سخن آن که هر عمل و ارتباطی که ارتباط آموزشی و فعالیت تحصیلی شما را تحت الشعاع خود قرار دهد و کمیت و کیفیت دانش اندوزی شما را کاهش دهد، باید از زندگی دانشجویی شما حذف شود.

توجه داریم که تأثیرمزاحمتی ارتباط با جنس مخالف، هرگز نه قابل کتمان است و نه با مزاحمت‏های دیگر - همانند سرو صدا - قابل مقایسه می‏باشد؛ یعنی کسی نیست که بگوید ارتباط با جنس مخالف، همانند خرید لوازم التحریر مقدمه‏ای برای تحصیل موفق است؛ زیرا بروز عامل مزاحم، برابر است با افت تحصیلی و افزون بر این، تحقیقات انحام گرفته و تجربیات افراد مبتلا به ارتباط با جنس مخالف، گویای افت شدید تحصیلی این گونه افراد است.

موضوع ارتباط با جنس مخالف، تنها نظر دانشمندان و صاحب نظران تعلیم و تربیت را به خود جلب نکرده است؛ بلکه این مسئله از دیدگاه فقهی، حامعه شناختی، روان شناختی و... نیز مورد بررسی قرار می‏گیرد. اینک از دیدگاه روان شناختی این مسئله را مورد بررسی کوتاه قرار می‏دهیم.

1. دهنده پیام. 2. گیرنده پیام. 3. محتوای پیام. 4. کانال. 5. رسانه. از بین این امور، بیشترین تأثیر و نقش تعیین کننده، نقش اصلی آن، مؤلفه سوم (محتوای پیام) است. آن چه یک ارتباط را از دیگر ارتباطها متمایز می‏سازد، محتوا و پیام است. حال سخن این است که در ارتباط دوستی با جنس مخالف، چه نوع پیامی مبادله می‏گردد که آن را ارتباط دوستی با جنس مخالف می‏گویند؟ چرا ارتباط با استاد در کلاس درس را ارتباط دوستی نمی‏گویید و یا ارتباط با دفتردار دانشگاه را ارتباط آموزشی و دوستی می‏گویید؟ آیا چیزی جز محتوا و پیام مبادله شده، می‏تواند نقش مؤثر و تعیین کننده‏ای داشته باشد؟ اینک باید مشخص کنیم که در ارتباط دوستی با جنس مخالف، محتوا و پیام مبادله شده چیست که آن را از دیگر ارتباطها، همانند اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و... متمایز می‏سازد؟

آن چه در ارتباط با جنس مخالف مبادله می‏شود، محبت و عشق است؛ ولی محبتی که یک همجنس از ارائه آن ناتوان است. از این رو به سراغ جنس مخالف می‏رویم؛ پس محبت از نوع جنسیتی است و اگر پیام آرامش، سکون و... نیز مبادله می‏گردد، رنگ جنسیتی - نه جنسی - پذیرفته است. در این نوع ارتباط چون قواعد و شرایط و تعهدات طرفین تعریف نشده است و به صورت ناقص از فرهنگ غربی اقتباس شده است، با پیامد منفی فراوانی همراه می‏باشد؛ مثلاً چون سطح دوستی تعریف نشده، دوستان در برابر همدیگر احساس تعهد نمی‏کنند که معمولاً با خیانت، بی وفایی، شکست و... همراه است.

گاهی اوقات به واسطه این که سطح دوستی و ارتباط تعریف نشده است، اندک اندک از ارتباط دوستی فراتر رفته، همسان با ارتباط خانوادگی و کارکردهایی از آن دست می‏شود و چون شرایط آن با توافق طرفین قرین نشده، به هتک حیثیت اجتماعی و چه بسا خسارت‏های جبران‏ناپذیر - به ویژه از طرف دختر - همراه می‏شود و هرگز کسی در ابتدا پیش بینی نمی‏کند که این دوستی، به این نقطه ختم شود؛ ولی کم کم به جایی می‏رسد که سرمایه‏ای جز ندامت باقی نمی‏ماند.

بنابراین چون در فرهنگ دینی و عرف ایرانی ما، این نوع ارتباط هنوز تعریف نشده و شرایط، مقررات و آداب، تعهدهای طرفین تعیین شده است، نباید به سراغ آن برویم؛ چون هر ارتباطی که از شرایط، آداب و تعهد لازم فارغ باشد، نه تنها به هدف خود نمی‏رسد، بلکه جز خسارت نتیجه‏ای ندارد. اگر ارتباط اقتصادی با آداب، شرایط و تعهدهای بیگانه باشد، نه تنها سود نمی‏دهد، بلکه خسارت اقتصادی تنها نتیجه آن خواهد بود. در این نوع ارتباط هم، وضعیت به همین منوال است.

در ارتباط دوستی با جنس مخالف، آن چه در معرض خسارت و ضرر (و یا بهتر بگوییم تهدید) قرار می‏گیرد، مال، سرمایه و تحصیل دانش نیست؛ بلکه آبرو و پاکی است که اگر از کف رود، هرگز جبران‏پذیر نیست. آیا انسان عاقل حاضر است که در یک ارتباط دوستی فاقد تعهد لازم الاجرا و غیر قابل نقض، حیثیت خود را در معرض آسیب و خطر قرار دهد؟ اگر این ضرر رخ داد، چه کسی آن را جبران می‏کند و آیا آبروی بر باد رفته، قابل برگشت است؟ بسیار افرادی که هرگز گمان نمی‏کردند به بی آبرویی و از دست دادن آبرو و... مبتلا شوند؛ ولی مبتلا شدند. بنابراین، از دیدگاه روان شناختی بین فردی نیز چون ارتباط دوستی با جنس مخالف فاقد شرایط یک ارتباط سالم می‏باشد و ویژگی‏های لازم در مؤلفه‏های آن رعایت نشده است، یک ارتباط شکست خورده و مقرون به آسیب می‏باشد و تا زمانی که به یک تعهد طرفینی همراه با رعایت آداب و شرایط منتهی شود، باید از آن سخت اجتناب کرد.

حال که ارتباط با جنس مخالف در فضای آموزشی و غیر آموزشی ممنوع است، پس شکل رفتار ما با جنس مخالف چگونه باید باشد؟

به طور کلی در جامعه ما چند شیوه برخورد وجود دارد که یک شیوه آن درست و شیوه‏های دیگر غلط است.

برخورد مبتنی بر شناخت و احترام متقابل، برخورد صحیح با جنس مخالف است. در این شیوه، دختران و پسرانی هستند که به محض دیدن یکدیگر خود را نمی‏بازند و هیجان زده نمی‏شوند. اینان یک نگاه و یک کلام از جنس مخالف را به عشق تعبیر نمی‏کنندو آن را در ذهن خود و در رؤیاهای خویش نمی‏پرورانند؛ بلکه در برخوردها در مجامع فامیلی، تحصیلی و... بسیار با وقار و سنگین برخورد می‏کنند و در عین پرس و جو از احوال یکدیگر و پاسخ گویی به پرسش‏های آنان، دچار افراط در خنده و شوخی نمی‏شوند. آنان جنس مخالف را افرادی چون پدر، مادر، برادر و خواهر خود نمی‏دانند و آدابی را که از لحاظ شرعی و اجتماعی در برخورد با آنان لازم است، رعایت می‏کنند. آنان بر اثر تربیت خانوادگی، برقراری رابطه پنهان با جنس مخالف را بی معنا می‏دانند و درباره روحیات جنس مخالف به حد کافی آگاهند و برای برقراری روابط نیزدیک و صمیمی با جنس مخالف، برنامه دارند و آن را از طریق ازدواج و فراهم آوردن شرایط مقبول اجتماعی، به تحقق می‏رسانند.

شیوه‏های نادرست ارتباط

1. برخورد احساسی و هیجان زده این رفتار بر اثر عدم شناخت صحیح از جنس مخالف است و یک ابراز محبت ساده را نشانه عشقی عمیق می‏دهند و هیجان زده می‏شوند که معمولاً در دختران چنین واکنشی بیش از پسران به چشم می‏خورد.

2. برخورد خشک و محدود؛ عده‏ای از جوانان بر اساس تربیت‏های غلط، گاهی در میان خویشان و آشنایان از افراد غیر هم جنس اجتناب می‏کنند و رفتاری سرد و یا خشن دارند؛ البته خشک نبودن هرگز به معنای رعایت نکردن حدود شرعی نیست؛ ولی رعایت موازین شرعی هم لزوماً به معنای بد اخلاقی و سرد بودن نمی‏باشد.

3. داشتن روابط پنهانی؛ داشتن روابطی مثل نامه نگاری، تماس‏های تلفنی و مخفیانه، گذشته از این که چه عواملی باعث این گونه روابط بین بعضی از جوانان ما شده، باید یادآور شویم که عواقب روانی و اجتماعی بسیار خطرناکی در این گونه روابط وجود دارد که متأسفانه بیشترین آسیب آن نصیب دختران ما می‏شود.

4. افراط در معاشرت؛ بعضی از خانواده‏ها به بهانه اجتماعی کردن فرزندان خود سعی در ایجاد روابط افراط گونه بین پسر و دختر می‏کنند که نوعی تبعیت کورکورانه از فرهنگ غربی است.

بنابراین به نظر اسلام شیوه صحیح در رابطه با جنس مخالف، همان شیوه‏ای است که توضیح آن گذشت.

در ارتباط با جنس مخالف، در حالی که در قالب شکل اول ارتباط برقرار می‏کنید، از اصول بیان شده زیر پیروی کنید:

1. برخورد با جنس مخالف بر اصل تکبر ورزی استوار شده است؛ یعنی معیار و قانون برخورد با جنس مخالف متکبرانه بودن آن است. رفتار صمیمانه و چهره گشاده و لب خندان داشتن، برای مواجه با همجنس و محارم است؛ نه برای نامحرم و جنس مخالف. راه حفظ حریم و مصونیت و حرمت نهادن برای خود، تکبر ورزی است تا ناشناسان و نا محرمان به حریم شما بار نیابند؛ مگر آن که محرم راز شوند بد گویی و ناسزاگویی لازم نیست و رفتار متکبرانه داشتن لازم است. بی اعتنایی، خود برتر بینی، فاصله گرفتن، حریم برای خود قائل شدن از جلوه‏های رفتاری مطلوب با جنس مخالف است.

2. به برخی از تأثیرات مثبت و اندک این ارتباط دل خوش نکنید و بدانید که انسان‏های پشیمان اندک اندک به خط قرمز رسیدند و از آن عبور کردند. اگر شما یک قدم جلو بگذارید، باید تا ده قدم از ارزش‏های خود عقب‏نشینی کنید. جاذبه طبیعی و زیستی دختر و پسر، به ویژه در سنین جوانی، زمینه انحراف ارتباطهای انسانی را فراهم می‏سازد. در محیط آموزشی هم نباید از آفاتی که در جاذبه‏های زیستی ریشه دارد، غفلت کنید؛ زیرا روابط انسانی از این ناحیه، بسیار آسیب‏پذیرفته و به انحراف می‏گراید. بر همین اساس شارع مقدس به ما هشدار می‏دهد که هرگاه دو غیر هم جنس در قالب هر ارتباطی در مکانی خلوت و دور از دید دیگران قرار گیرند، شیطان آنها را به سمت روابط تهدیدآمیز می‏کشاند و باید از آن محیط و ارتباط گریخت.

نکته دیگری که به این حساسیت می‏افزاید، تهدید مستمر و لحظه به لحظه این خطر است؛ یعنی در حالی که دیگر عوامل تهدید کننده، نیازمند زمان و مکان خاصی هستند تا آدمی را در معرض تهدید قرار دهند و در رفتار وی نفوذ کنند، این عامل همیشه نقش تهدید کننده دارد و انسان هوشیار نباید یک لحظه خود را از این تهدید در امان ببیند.

3. محیط آموزشی بدون ارتباط آموزشی نیست و طرف دوم این ارتباط، همیشه از جنس شما نیست. شاید شما در برخی اوقات مجبور به برقراری ارتباط با جنس مخالف شوید؛ در این صورت، یقیناً از محدوده پیام آموزشی تجاوز نکنید و فقط به مبادله همین نوع پیام - در صورت مستقیم یا غیر مستقیم - اکتفا کنید. برای این که یقین کنید مخاطب شما پیام دیگری دریافت نکرده است و پیام دیگری مبادله نکرده‏اید، به نکات زیر بسیار پای بند باشید.

1. به محض احساس دریافت پیامی غیر اموزشی، سریع رابطه را در همان لحظه قطع کنید.

2. در فضای آموزشی مختلط، مواظب نگاه خود باشید و به پیام‏های شفاهی، کتبی و... افراد مزاحم توجه نکنید و حتی اگر به داد و فریاد متوسل شدند، ناشنیده گرفته، از موقعیت دور شوید.

3. در جمع دوستانی که به این نوع روابط دل خوش کرده‏اند، شرکت نکنید و حداقل وقتی به گزارش این نوع عملکرد خود می‏پردازاند، از آنها کناره بگیرید.

4. توجه داشته باشید که هیچ انسان مبتلا به انحراف رفتاری با قصد و غرض قبلی به این وادی وارد نشده، بلکه دست‏های ناپیدایی او را به این هلاکت مبتلا ساخته است. شما نیز از حیله این دست‏ها خود را در امان نپندارید؛ زیرا همیشه آنها با شما و در کمین شما هستند؛ گرچه شما از آنها فافل هستید.

منابع

1. جولیاتی وود، روانشناسی ارتباطات میان فردی.

2. محسنیان راد، روانشناسی ارتباطات.

3. روانشناسی ارتباطات اجتماعی.

4. مهرآرا، روانشناسی اجتماعی.


ارتباطات (الگویی از رفتار معقول در جنس مخالف)

نقل از دو هفته نامه موازی (دوشنبه 16 اذر ماه 83)

الگویی از رفتار معقول در جنس مخالف

نوشتار حاضر تحت عناوین زیر سامان یافته است :
الف ) مدخل بحث
ب ) طرح آیات مربوطه
ج) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر
د) جمع بندی و نتیجه گیری

الف) مدخل بحث :
در مقدمه نوشتار ، برای ورود به بحث تأمل بر روی نکاتی چند در رابطه با مفهوم الگو ضروری می نماید :

1 ) واژه الگو را مرحوم دهخدا در لغت نامه ، در معانی سر مشق ، مقتدی ، اسوه ، قدوه ، مثال ، نمونه آورده است . و در اصطلاح ، "آلن بیرو" ، الگو" را بدین نحو تعریف نموده است :
الگو آن چیزی است که شکل گرفته و در یک گروه اجتماعی به این منظور که به عنوان مدل یا راهنمای عمل در رفتارهای اجتماعی به کار می آید ، حضور می یابد . از دیدگاهی هم کارکردی و هم _ روانی _ اجتماعی باید گفت الگو ها آن شیوه های زندگانی هستند که از صوری فرهنگی منشأ می گیرند .
افراد بهنگام عمل بطور طبیعی با این الگو ها سروکار دارند و اعمال آنها با این الگوها تطابق می یابند .

2 ) واژه الگو ( pattern ) که کاربردی در علوم اجتماعی و تربیتی دارد ، از سوی بعضی محققین معادل و مترادف واژه "اسوه" گرفته شده که در فرهنگ دینی و اسلامی مستعمل است .

مثلاً گفته می شود که "اسوه نیز همچون معادل فارسی الگو ، علاوه بر آنکه بر نمونه های عینی و مصادیق خارجی امور و مفاهیم اطلاق می شود ، به معنی طرحها و روشهای عمل و سلوک نیز می باشد ." و حال آنکه بعضی دیگر معتقدند که اگر اسوه ها را افرادی بدانیم که از افق های بلند و بسیار دور دست ، مردمان اعصار مختلف را تحت تأثیر خود قرار می دهند . در سطحی محدود تر می توان از الگوها یاد کرد که در محیط خویش با دیگران تفاوت دارند و می توانند نمونه های عینی برای سر مشق گرفتن نوجوانان و جوانان باشند.

3 ) از جمله روشهای تربیتی برای ساختن و بازسازی جسم و جان افراد ، بهره بردن از روش " توجه دادن به الگوها است."
اگر چه الگوها می توانند " بد یا خوب باشند ، ولی در یک نظام تربیتی ، تمرکز و توجه به الگوهای خوب و حسن است . در این پژوهش نیز به عنوان الگوی حسنه " روابط دختر و پسر " از نگاه دینی به ترابط " موسی و دختران شعیب " توجه و تأکید شده است .
ضمناً معنای الگو در این پژوهش متفاوت از اسوه گرفته شده تا کلیه نقش آفرینان در این داستان بتوانند پند آفرین و مدل تربیتی باشند و واضح است که "موسای" قبل از پیامبری که در این نوشتار مورد تأمل قرار گرفته ، به تعریف الگوی متفاوت از اسوه نزدیک است . ( در قرآن مجید از دو پیامبر تحت عنوان اسوه یاد شده است . حضرت ابراهیم ، سوره ممتحنه / 4 و پیامبر اسلام ، احزاب / 21 )

ب) طرح آیات مربوطه :
بدنیست ، قبل از هر گونه داوری و تحلیل در روابط دختر و پسر ، الگوی منتخب در قرآن ، به نقل از ابن کتاب مقدس عیناً منعکس گردند . این داستان را می توانیم در سوره قصص از آیه 23 به بعد ببینیم (4) : داستان مربوط به زمانی است که حضرت موسی از شهر مصر با حال ترس و نگرانی از دشمن به جانب مدین بیرون رفت . در آیه 23/ قصص می خوانیم " و چون به سر چاه آبی در حوالی شهر مدین رسید ، آنجا جماعتی دید که حشم و گوسفندانشان را سیراب می کردند .
و دو زن را یافت که دور از مردان در کناری به جمع آوری و اختلدها گوسفندانشان مشغول بودند . موسی به جانب آن دو رفته ، گفت شما اینجا چه کار می کنید ؟ گفتند که منتظریم تا مردان ، گوسفندانشان را سیراب کرده ، باز گردند ، آنگاه گوسفندان خود را سیراب کنیم و پدر ما مردی سالخورده است . "
در آیه 24 / قصص اشاره شد که موسی گوسفندانشان را سیراب کرد و دست به دعا برداشت . در آیه25/ قصص آمده " موسی هنوز از دعا لب نبسته بود ، دید که یکی از آن دو دختر با کمال وقار و حیاء باز آمده گفت پدرم از تو دعوت می کند تا به منزل ما آیی و در عوض سقایت گوسفندان ما به تو پاداش دهد. چون موسی نزد او ( شعیب ) و دختران رسید و سرگذشت خود را با شعیب حکایت کرد ، شعیب گفت اینک هیج نترس که از شر قوم ستمکار نجات یافتی ." در آیه 25/ قصص می خوانیم . " یکی از آن دو دختر ( صفورا ) گفت : ای پدر این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید ، کسی است که امین و تواناست . " و در آیه 26/ قصص آمده" شعیب گفت : من اراده آن دارم که یکی از دو دخترم را به نکاح تو در آورم ... " و در آیه بعد از پذیرش این عهد از سوی موسی سخن به میان آمده است .
اگر پذیرفته شده باشد که طرح داستانها در قرآن گزافه نبوده بلکه برای درس ، پند و عبرت است ، در اینصورت بازیگران و نقش آفرینان قصه ها و داستانها الگوهای خوب یا بدند و نقش آفرینان _ مثبت ، الگوهای حسنه قرآنند . با این نگاه اکنون به درسهایی که از این الگوی حسنه قرآنی برای ارتباط دختر و پسر می توان آموخت ، می نشینیم .

ج ) درسهایی از الگوی قرآنی در ارتباط دختر و پسر :

1) اگر در این داستان ، دختران شعیب ، الگوی دختران و موسی ، الگوی پسران در روابط دختر و پسر باشد حداقل دو الگوی ارتباطی در این داستان نفی می شود ، اول : الگویی که از ترابط آزاد و بی حد و حصر پسر و دختر دفاع می کند . زیرا دیدیم که نقل قرآنی دلیل آنکه دختران نخواستند با جنس مخالف براحتی اختلاط ، بلکه حتی ارتباط بگیرند .
دوم : الگویی که نفی مطلق ازتباط دختر و پسر می کند . این الگو نیز از نگاه قرآنی مردود است ، زیرا موسی وقتی دختران را در کنار چاه دید ، با آنها ارتباط کلامی گرفت و از مشکل آنها پرسید و این تعامل حکایت ازمشروعیت از تباط کلامی بین دختر و پسر در صورت ضرورت و نیاز دارد .
پس الگوی مطلوب دینی در ارتباط دختر و پسر ، پذیرش ارتباط مقید و مشروطً است ، نه نفی ارتباط مطلقاً و نه وجود هر گونه ا زتباط مطلقاً .
در آیات دیگر از قیود تعامل دو جنس مخالف ، خودداری از نگاه ناروا است ، که از آن در سوره نور 30و31 به "غض" بصر یاد شده است . در قرآن فرمان و دستور آن نیست که زن و مرد و دختر و پسر در ارتباط با هم "غمض" بصر که بستن چشم است ، داشته باشند بلکه فرمان ، غض بصر است که منظور کنترل چشم از نگاه خیره ، هوس آلود ، مریض و کنترل نشده است . و این نکته یعنی ارتباط مقید دو جنس از نگاه دینی .

2) از جمله نکات بسیار مهم که در ترابط دختر و پسر در آیات مورد بحث مطرح شده ، شیوه راه رفتن دختر شعیب نزد موسی است . (گر چه مشهور آن است که شعیب این آیات همان شعیب پیامبر است ولی بعضی از علماء مثل عبدالله ابن عباس ، آنرا غیر از شعیب پیامبر می دانند )
در آیه 26 / قصص این قید را "مشی با حیا" ( تمشی علی استحیاء ) ذکر نموده است . در تعامل دختر با پسر مشی مبتنی بر حیاء ، عفاف ، وقار ، متانت بسیار حائز اهمیت است . زیرا شیوه حرکت ، سبک سخن گفتن ، نحوه لباس پوشیدن حامل پیام است و در هر فرهنگی ، با مخاطبش سخن می گوید .
لازم به توضیح است که برخورد متکی به " حیا " ، با برخورهای غلط دیگر از اساس متفاوت است .
" حیا " یک صفت پسندیده اخلاقی است و عبارت است از کنترل ارادی رفتار خویش ، به منظور حفظ حریم بین خود و دیگران . حیا ، رفتاری است اختیاری و ارادی ، در حالیکه " شرم " ، یک نوع ناتوانی در اظهار وجود و ابراز خود است شرم و خجالت یک حالت هیجانی است که فرد در آن به شکل غیر ارادی ، از انجام عملی و یا بیان عقیده ای و یا حضور در جمع و جماعتی ، خودداری می کند . در چنین و ضعی ، فرد مضطرب است و بر رفتار خود تسلط اندکی دارد و
حال آنکه در حیاء‌ فرد بر خود مسلط است . در حیاء‌ نیز فرد از انجام دادن اعمال و بیان گفتار و یا برخورد مستقیم با فرد یا افراد اجتناب می ورزد ، لکن این اجتناب و خودداری مبتنی است بر خونسردی،آرامش و هشیاری فرد . در چنین شرایطی ، فرد علی رغم توانایی در تحقق یک عمل ، بنا به دلایلی عقلانی ، ‌از تحقق آن اجتناب می کند .
در آیه از حیاء در رفتار دختر شعیب سخن به میان آمده، اما رعایت " حیا " در تعامل دختر و پسر مختص دختران نیست . چنانچه در روایات ذیل همین آیات ، وقتی که موسی به منزل شعیب از طریق همین دختر فرا خوانده می شود ، می خوانیم که دختر برای راهنمایی از پیش او حرکت می کرد و موسی پشت سرش . باد بر لباس دختر می وزید و ممکن بود لباس را از اندام او کنار زند . حیاء و عفت موسی اجازه نمی داد ، چنین شود . از این رو به دختر گفت : من از جلو می روم ، بر سر دوراهیها و چند راهیها ، مرا راهنمایی کن .
حاصل آنکه اولاً : دختر و پسر از هر گونه ارتباط نفی نشده اند و در صورت نیاز می توانند با هم سخن بگویند : ثانیاً : کلام ، لباس و شیوه رفتاری ، حامل بار معنایی است و زبان دارد . از این رو باید در رنگ لباس ، نوع آن ( تنگ ، کوتاه ، آستین نامناسب و ... ) ، کفش ، و انتخاب کلمات و طرز ادای آن ( با طنازی و نرم و ... ) دقیقاً رعایت حیاء را نمود ؛ ثالثاً : رعایت عفاف و حیا ویژه جنس خاصی نیست و پسر مهذب و دختر عفیف در ترابط هر دو باید رعایت همه جوانب آسیب پذیر به حیا و عفاف و وقار را بنمایند . رابعاً : مراد از حیا ، انزواگرایی ، کناره گیری و برخوردی مبتنی بر شرم نیست .
با این توضیح برداشت آنانی که ذیل آیه گفته اند " شاید یک داستان نویس امروز که پروای قلم و نوشتن نیز نداشته باشد در ترسیم این لحظه ( زمان مواجهه دختر با موسی برای دعوت کردن به نزد پدر ) به صورت گل انداخته از شرم دختر اشاره می کرد ، اما قرآن شرم را در گامهای دختر توصیف می کند ، نه درسیمای او . بی آنکه از دست و پا گم کردن ، توصیف و نشانی باشد ."  این برداشت ناصواب است ، زیرا برخورد شرم آمیزی در کار نبوده تا قرآن از دستپاچگی دختر گزارش دهد ، بلکه برخورد مسلط و مبتنی بر حیا بوده است و آیه نیز بدان اشعار دارد و برخورد شرمگینانه در ترابط دختر و پسر مذموم است و حال آنکه گام برداشتن بر گستره حیاء ممدوح و مطلوب است و این درسی است از که آن الگوی قرآنی استنتاج می گردد .

3) امروزه آنچه در سطح جامعه ما به عنوان مشکل اساسی در سطح خانواده و محیطهای آموزشی رخ می نماید وجود روابط پنهانی بین دختران و پسران است . و حتی از جمله عوامل زمینه ساز در برقراری روابط پنهانی ، احساس رسالت برخی از دختران و پسران به منظور یافتن دوست برای یکدیگر است . در برقراری روابط پنهانی می باید به نقش عواملی که اولین پیوندها را ایجاد می کند و همین پیوندها موجبات استمرار روابط پنهانی را فراهم می آورند نیز به خوبی توجه کرد .
اما آیا از آیات مورد بحث و از این الگوی قرآنی در رابطه با معضل روابط پنهانی و راههای مواجهه با آن می توان درس و پندی آموخت ؟ به نظر می رسد که آنچه که در منابع روایی آمده گره گشاست که چون آن دو دختر بر خلاف عادت هر روزه بزودی به خانه برگشتند و گوسفندان را با خود آوردند ، پدرشان که ا ز زود آمدنشان تعجب کرده بود ، پرسید : چه سبب شد که امروز به این زودی بازگشتید ؟ دختران گفتند:مرد صالحی بر سر چاه بود که با مشاهده وضع ما بر ما ترحم کرد و گوسفندانمان را آب داد و ما زود تر به خانه آمدیم .
به عبارت دیگر روابط پنهانی عمیق و کثیر یکدفعه شکل نمی گیرد . با برخورد اتفاقی ، خصوصاً اگر در قالب رفع مشکل و حاجتی باشد که بر قلب و لسان آدمی اثر مطلوب بگذارد ، به سمت روابطی گسترده تر و احیانا نامطلوبتر می رود . در اینجا از راههای آسیب زدایی در ارتباط دختر و پسر آن است که همان اولین برخورد ،‌ در فضای خانوادگی مطرح شده و افراد مجربتر و والدین سرد و گرم چشیده ، راهنمایی های لازم را در اختیار نسل جوان قرار دهند . در صورتیکه دختر و پسر مشکلات و حوادث جدید و برخورد قابل توجه روزانه را با افراد مجربتر در فضای خانواده مطرح کنند و والدین نیز بتوانند نقش مفید ، راهنما و سازنده ایفاد کنند . با روابط پنهانی و ناسالمی که محتمل است متعاقب برخورد اول شکل گیرد ، گرفته می شود .
البته واضح است که چنین اقدامی ، اولا : روابط صمیمی والدین و نوجوانان و جوانان را می طلبد . باید فرزندان محیط خانه را سالم ، امن و قابل اعتماد احساس کنند تا درد دلها و مشکلات را با والدین در میان بگذارند . ثانیا : والدین باید شرایط نسل بعدی را درک کنند و سعة‌ صدر داشته باشند ،‌ تا واقعیتها را بشنوند و به راه حلها بیندیشند . این چنین اقدامی از « انقطاع نسلها » در محیط خانواده جلوگیری نموده و ضمن ایجاد فضای سالم در نظام خانوادگی ، به راه حلهای مطلوب نیز می رسند .
چنین پیامی را به وضوح از الگوی قرآنی روابط دختر و پسر می توان آموخت ، زیرا دختران آنچه را که رخ داده بود با پسر جوانی در خانواده مطرح می کنند و پدر حکیمانه نسبت به آن عکس العمل نشان داد .
نه تنها دختران را در ارتباط گرفتن با آن پسر سرزنش نکرد ، بلکه دخترش را به دنبال آن فرد صالح فرستاد و ...

4) از نکاتی که در فرهنگ عامیانه ، ‌ارزش تلقی نمی شود و شاید حتی ضد ارزش نیز قلمداد شود آن است که برای تشکیل زندگی مشترک ، دختری از پسری خواستگاری نماید . حال با توجه به الگوی قرآنی مورد بحث در ارتباط دختر و پسر ،‌ پرسش اساسی آن است که آیا از نگاه دینی ،‌ برای زندگی مشترک دختر در انتخاب شریک زندگی می تواند پا پیش بگذارد یا خیر ؟
در رابطه با پرسش حاضر چند نکته قابل بحث اند :
اول : ارتباط دختر و پسر حیطه عامی دارد که یکی از موارد و مصادیق آن روابط دختر و پسر برای ازدواج است .
روابط می تواند اداری باشد ( ارتباط دو همکار اداری یا یک فرد اداری با جنس مخالف از مراجعه کننده )
این تعامل می تواند تحصیلی باشد و ... اما ارتباط دختر و پسر برای رسیدن به زندگی مشترک ، ارتباط عمیقتر و حساستری است و از این رو در فتاوای فقهی علیرغم حساسیت های ویژه ، آزادی عمل زیادی را در ارتباط بین دو جنس مخالف پذیرفته است مثلاً امام خمینی درباره زن و مرد و پسر و دختر که برای ازدواج اقدام می کنند بر این باور بودند که « هر یک از زوجین می توانند بدن دیگری را با شرایط ذیل به منظور تحقیق ببیند : نگاه به قصد لذت و ریبه نباشد ؛ 2) ازدواج متوقف براین نگاه باشد ؛ 3) مانعی از ازدواج این دو در میان نباشد . "
دوم : آنچه که ا زآیات مورد بحث به عنوان الگوی قرآنی تعامل ارتباط دخترو پسر استنباط می شود آن است که این یکی از دختران است که به پدرت گفت:
" یا اَبت استأجره ، اِن خیر من استاجرت القوی الامین " ( قصص / 26 ) ، ای پدر این مرد را به خدمت خود اجیر کن که بهتر کسی که باید به خدمت برگزید ، که امین و تواناست .
و پدر با پذیرش این پیشنهاد ، به موسی طرح ازدواج با این دختر را باشرایطی مطرح کرد ( قصص / 27 ) به عبارت دیگر ، در اصل دختر با ظرافت خاصی و به صورت غیر مستقیم ، پیشنهاد ازدواج با موسی را داد .
اینجاست که از آیه مورد بحث می فهمیم که دختران در گزینش همسر ، خصوصاً اگر فرد مناسب و ایده آلی را سراغ دادند می توانند و باید فعال باشند ولی اگر طرح مسأله را مستقیماً ،به مصلحت نمی دادند ، با تمهید مناسب و یا با واسطه ای ، پیشنهاد خود را برای مطلوب و محبوب خود مطرح نمایند .
پس خواستگاری دختر از پسر نیز مانند خواستگاری پسر از دختر هم " عقلا" قابل دفاع است و هم " نقلا". و در نقل نیز آیات مورد بحث شاهدی از کتاب خدا درباره خواستگاری مرد است .این تأ یید را در سیره نبوی نیز مثلاً در داستان زیر می توان دید . داستانی که با اندک اختلاف در کتب شیعه و سنی آمده است ، ا ز اینقرار : زنی آمد بخدمت پیامبر اکرم و در حضور جمع ایستاد و گفت : یا رسول الله مرا به همسری خود بپذیر . رسول اکرم در مقابل تقاضای زن سکوت کرد ، چیزی نگفت ، زن سرجای خود نشست . مردی از اصحاب بپا خاست و گفت : یا رسول الله ، اگر شما مایل نیستید ، من حاضرم . پیغمبر اکرم سوال کرد : مهر چی می دهی ؟ هیچی ندارم . اینطور که نمی شود ، برو به خانه ات شاید چیزی پیدا کنی و به عنوان مهر به این زن بدهی .... مرد خواستگار حرکت کرد برود ، رسول اکرم او را صدا کرد : آهای بیا . آمد . بگو ببینم قرآن بلدی ؟ بلی یا رسول الله ، فلان سوره و فلان سوره را بلدم . می توانی از حفظ قرائت کنی ؟ بلی می توانم . بسیار خوب درست شد . پس این زن را به عقد تو در آوردم و مهر او این باشد که تو به او قرآن تعلیم بدهی . مرد دست زن خود را گرفت و رفت " .
سوم : اما اینکه دختر شعیب به دو ویژگی موسی اشاره داشته و گواهی می دهد : یکی اینکه او قوی و نیرومند ا ست و دیگر آنکه او امانتدار و مورد اعتماد است. این مدعای دختر خاستگاهش کجاست؟ از چه رو او می تواند به چنین باوری رسیده باشد؟ در این رابطه مفسرین از جمله گفته اند "قوت او را به هنگام کنار زدن چوپانها از سر چاه برای گرفتن حق این مظلومان و کشیدن دلو سنگین را یکه و تنها از چاه فهمیده بود و امانت و درستکاریش آن زمان روشن شد که در مسیـر خانه شعیب ، راضی نشد ، دختر جوان پیش روی او راه برود ، چرا که ممکن است باد لباس او را جابجا کند . بعلاوه از خلال سرگذشت صادقانه ای که برای شعیب نقل کرد نیز قدرت او در مبارزه با قبطیان روشن می شود . هم امانت و درستی او که هرگز با جباران سازش نکرد و روی خوش نشان نداد .
از این الگوی قرآنی در روابط دختر و پسر ، حداقل نکته ای که در بحث اخیر می توان آموخت آن است که در صورتیکه این ارتباط قرار باشد که به زندگی مشترک منتهی گردد ، باید طرفین به ویژگیهای مناسب هم توجه کنند و این ویژگی ها باید جامع باشد هم خصایص مناسب جسمی ( در این آیه قدرت و قوی بودن مرد ) و هم خصایل مناسب روحی و اخلاقی ( در این آیه امانت و درستکاری ) را در برداشته باشد .

د ) جمع بندی و نتیجه گیری :

1 ) طرح داستانهای قرآنی ، صرفاٌ مطرح کردن قصه و یا رمانی نیست ، بلکه بار هدایتی آنها مورد توجه است و باید غایات داستانها و جوهره آنها را یافت  و سرلوحه زندگی قرار داد . اگر قرآن مجید کتاب انسان سازی است و اگر اسلام دین کامل است ، باید برای مسأله روابط دختر و پسر طرح ، ایده و الگو ارائه نماید و چنین کاری در سوره قصص صورت پذیرفته و با تأمل در ابعاد موضوع می توان برای شرایط حاضر نکات اساسی در تعامل و ترابط دختر و پسر آموخت :

2 ) در این داستان قرآنی ، بازیگران و نقش آفرینان دو جنس مخالف هستند ، که هر دو فعالند ، طرفین هر دو پیامهای سازنده برای دیگران دارند . مرد داستان ، در نهایت لقب قوی و امین را از آن خود می کند و زن داستان ، صفت حیاء را به خود اختصاص می دهد و بر بال حیاء راه می رود :

3 ) در این داستان اصل ارتباط دختر و پسر ، به عنوان یک ضرورت زندگی پذیرفته شده است ولی این ارتباط ، یک ارتباط عاطفی ، پنهانی و بی حد و حصر نیست و با قیودی مورد پذیرش قرار گرفته است .

4) از نکاتی که از این الگو قابل استنتاج است اینکه دختر و پسر در روابط عادی و ضروری نه باید شرم بیجا داشته ، دستپاچه شده ، مضطرب شوند و نه باید پرخاشگری نموده و به یکدیگر اهانت کنند ، بلکه خوب است با شناخت از واقعیتهای جنس مخالف و از بین بردن ترسها ، دلهره ها ، هیجانها و نیز احساس خصومت و خشونت نسبت به یکدیگر ، با خونسردی و صلابت شخصیت با جنس مخالف برخورد نموده و از رفتار سبک ، خودنمایی و جلب توجه جنس مخالف به وظایف محوله در اجتماع عمل کنند .

5 ) اگر ارتباط دختر و پسر قرار است که به ازدواج منجر گردد ، مناسبتی ندارد که یک روابط پنهانی و مکتوم باشد ، بلکه با هماهنگ نمودن خانواده ها در شرایطی تا حد قابل توجهی می توانند از یکدیگر شناخت جسمی و روحی کسب نمایند . روابط پنهانی دختر و پسر آسیبهای فردی ، اجتماعی و ... دارد که باید از آن پرهیز نمود .

6) در روابط سالم بین دو جنس مخالف . اصل نباید برتظاهر ، ریا و خودنمایی باشد . آنانی که سعی دارند با لباسهای بسیار ویژه ، آرایشهای آن چنانی و ... برای خود ایجاد جذابیت نمایند ، قطعاٌ از ضعفی درونی رنج می برند و بدینوسیله به دنبال جبران کاستی جسمی یا روحی خود هستند . وگرنه کسی که فضیلت جسمی ، عقلی و قلبی دارد ، چه ضرورتی دارد که با حرکات تصنعی در مقابل دیگران ظاهر شود ؟ شخصیتهای رشید ، خودبخود در ارتباط و تعامل برای دیگران به جهت فضایلشان زیبا جلوه می کنند .پس درارتباط سالم دختر و پسر خوب است ، هر یک به دنبال آن باشد که توانایی های علمی ، هنری ، اخلاقی ، ورزشی ، رزمی و ... کسب نمایند و طبیعی ، قوی و سالم در مقابل یکدیگر ظاهر شوند    



من برگشتم

سلام به همه ی دوستان خوب عزیز تر از جانم.

من واقعا شرمنده ی شما هستم که در این مدت شما را بی خبر گشذاشته بودم. گرفتاری هایی برایم پیش امد که نتوانستم به وبلاگم

سر بزنم. در این مدت دلم برای همه ی شما تنگ شده بود. دوست داشتم هر چه زودتر وبلاگم را اپ کنم ولی امکانش نبود یا اینکه 

موقعیتش فراهم نبود. در هر حهال خوشحال هستم که دوباره می توانم روی ماه شما عزیزان را ببینم.

ممکن است باز هم برای مدتی نتوانم دوباره اپ دیت کنم. از الان از حضور شما پوزش می طلبم.

 

اگر ابر های اسمان باریدنشان را فراموش کنند

 اگر خورشید درخشان درخشیدنش را فراموش کند

اگر ماه تابان تابیدنش را فراموش کند

اگر مادری حق فرزندش را فراموش کند

این را بدانید که من هرگز فراموشتان نخواهم کرد

همیشه به یادیان هستم